نویسنده: حمیدرضا دهقانی پوده



 
در فرهنگ واژه های علوم سیاسی برای انقلاب تعاریف گوناگونی ذکر شده است. از تغییرات سریع و ناگهانی نظام سیاسی تا تحولات اجتماعی ریشه دارتر همه در زیر واژه انقلاب آمده است. اگر بخواهیم مخرج مشترک همه این تعارف را مد نظر قرار دهیم انقلاب تغییر سریع و بنیادین نهادهای سیاسی و اجتماعی رژیم حاکم توسط گروه های مردم ناراضی است. براساس آموزه های علوم سیاسی انقلاب زمانی به وقوع می پیوندد که خواسته تغییر و بسیج مردم ناراضی بر توان سرکوب نظام حاکم غالب شود. این روند معمولاً با خشونت از سوی هر دو طرف همراه است. در فرآیند انقلاب پس از تبدیل شکاف های فعال اجتماعی - سیاسی به یکدیگر برای رهبران انقلابی و مردم فرصت و توان تغییر رژیم فراهم می آید. از این رو هم بود که در یمن پس از بروز اولین اعتراضات به پیشنهاد اصلاح قانون اساسی توسط صالح خواسته مردم و احزاب از استعفای صالح تا سقوط رژیم گام به گام پیش رفت.
تحولات ماه های اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا همه جهانیان را در بهت و حیرت فرو برده است. نظام هایی با رهبرانی نزدیک به 30 سال ریاست که کشورهایشان را با نظام های دیکتاتوری اما با نام جمهوری و بدون کمترین توجهی به رأس و نظر مردم و با قساوت تمام اداره کرده اند. در سیاست های خود کمترین توجهی به رأی مردم نداشته اند و سیاست های خود را متناسب با سیاست های غرب و قدرت های مسلط جهان هماهنگ کرده و به پیش برده اند به نحوی که بتوانند بقای خود را تضمین کنند اما به ناگاه همه چیز تغییر کرد و جمهوری های 30 ساله در کمتر از 30 روز فروریختند و رهبران قدرتمند به ناگاه ناچار به ترک قدرت شدند. هنوز نمی توان سهم هر یک از عوامل متعدد در سرنگونی این نظام ها و به ویژه در تونس و مصر را بیان کرد کما اینکه پیش بینی آنچه در آینده در این کشورها و به ویژه در مصر به وقوع می پیوندد نیز مشکل است.
مشکل تر از آن پیش بینی آینده دو پرونده لیبی و یمن است که متأخر بر تحولات تونس و مصر و تحت تأثیر آن تحولات شروع شد و هنوز نمی توان آینده روشنی برای آنها ترسیم کرد. اما آنچه در این مقاله نویسنده به دنبال آن است، نگاهی به تحولات یمن است که به اعتقاد نگارنده از تحولات دیگر پیچیده تر است. در ابتدا نگاهی به آنچه گذشت خواهیم داشت و سپس دیدگاه بازیگران داخلی و خارجی را در تحولات یمن مورد بررسی قرار خواهیم داد. در این بررسی تلاش می کنیم به این سؤال پاسخ گوییم که چرا تحولات یمن با وجود گذشت مدت زمان طولانی در مقایسه با تونس و مصر هنوز به نتیجه ای مشابه آنچه در دو کشور فوق شاهد آن بودیم، نرسیده است.
تحولات یمن چند هفته پس از شروع تحولات تونس و مصر آغاز شد و راهپیمایی و اعتراضات مردم همچون مصری ها در میدان های بزرگ شهرهای یمن از جمله در صنعا توجه مردم منطقه و جهان را به خود جلب کرد و در رسانه های منطقه و جهان بازتاب گسترده ای یافت. از حیث زمانی شروع اعتراضات مردم یمن متأخر به اعتراض های مردم در لیبی بود و از این حیث چهارمین کشور خاورمیانه و شمال آفریقا بود که اعتراضات در آن شکل می گرفت و روز به روز بر شتاب آن افزوده می شد. افزایش جمعیت و گسترش اعتراضات به دیگر شهرهای یمن برخی را به این تردید انداخت که شاید تحولات یمن از تحولات لیبی که آن روزها تصور نمی شد به این مرحله برسد و این قدر طولانی شود، پیشی گیرد و این پرونده زودتر به نتیجه برسد. اما آنچه تاکنون در عمل اتفاق افتاده آن است که علی عبدالله صالح با وجود سوختگی نسبتاً شدید و خروج از کشور و جدا شدن برخی از فرمانده های ارتش و استمرار اعتراضات و راهپیمایی های مردمی هنوز حاضر به ترک قدرت نیست.
برای پاسخ به چرایی ایستادگی و عدم ترک قدرت از سوی علی عبدالله صالح و ادامه یافتن اعتراض ها در یمن ضرورت دارد عوامل و بازیگران مؤثر داخلی و خارجی تحولات در یمن و دیگر کشورها مورد بررسی قرار گیرد.
اولین نقش در تحولات اخیر خاورمیانه و شمال آفریقا با مردم این کشورهاست. مردمی که در طول سال های پس از استقلال های نسبی کشورهای عربی از دولت عثمانی به انحای مختلفی استقلال مطلوب را به دست نیاوردند. دولت های عربی هر چند از عثمانی مستقل شدند ولی به قدرت های خارجی از جمله فرانسه، انگلستان و اتحاد جماهیر شوروی سابق و در سال های متأخر تر به ایالات متحده آمریکا وابسته بوده اند و در کمتر کشوری اراده مردم و نظر آنها حاکم بوده است. خواسته های انباشته شده از یکسو و شکست های پی در پی در مقابل رژیم صهیونیستی در جنگ های متعدد، مردم کشورهای عربی را دچار سرخوردگی کرد و ناامیدی از رهبران و دولت های عربی به جرقه ای نیاز داشت تا این جرقه به انفجار بزرگ بینجامد.
تحولات در تونس جرقه ای بود برای تحولات مصر و تحولات مصر جرقه ای برای دیگر کشورهای عربی و از جمله آنها یمن بود.
یمن جنوبی و یمن شمالی که با پایان جنگ سرد در اوایل دهه 90 وحدت یافته و یمن را تشکیل دادند، مشکلات بیشتری داشتند. آنها به طور کلی از دولت یمن راضی نبوده و بخش قابل توجهی از آنها خواستار تغییر و دگرگونی عمیق در ساختار حکومت هستند. مردم در عدن و شهرهای یمن جنوبی و یمنی های جنوبی مقیم خارج از کشور، خواستار جدایی از یمن شمالی هستند و با اشاره به تاریخ عریق یمن از وحدت یمن جنوبی با یمن شمالی احساس پیروزی نمی کنند. در شمال حوثی ها از حکومت مرکزی راضی نبوده و حداقل شش جنگ در طول سال های اخیر بین حوثی ها و حکومت یمن تعداد زیادی کشته و زخمی را بر جای گذاشته است و هنوز نارضایتی آنها ادامه دارد.
در مرکز کشور نیز بعضاً بحث هایی در مورد حضور القاعده مطرح می شود. تصور حضور القاعده وقتی خطرناک تر است که بدانیم در این کشور با داشتن حدود 24 میلیون نفر جمعیت بین 50 تا 60 میلیون اسلحه در دست مردم است. معدل سلاح های موجود در دست مردم بیش از سه برابر جمعیت یمن است. این میزان سلاح که بخش وسیعی از آن به دلیل جنگ های داخلی در اواسط دهه 90 میلادی است، هر بازیگر داخلی و خارجی در یمن را به تأمل سوق می دهد به ویژه اگر این بازیگر ایالات متحده آمریکا باشد که در سال 2004 سر کنسولگری اش در جده توسط همین سلاح ها مورد حمله واقع شد. القاعده یمن در طول سال های گذشته عملیات های متعددی را در یمن و خارج یمن به انجام رسانده است. از جمله آنها می توان حمله به تأسیسات نفتی یمن در سال های 2006 و 2007، حمله به سفارت آمریکا در سال 2008 و تلاش برای انفجار هواپیما بر فراز آسمان ایالات متحده آمریکا و تلاش برای ارسال مواد منفجره به ایالات شیکاگو در آمریکا اشاره کرد.
این گروه در دهه 90 میلادی نیز عملیات های متعددی را در شبه جزیره عربستان به انجام رسانده است و همچنان یکی از خطرات برای آینده یمن و منطقه محسوب می شود؛ خطری که پرونده یمن و هر گونه تصمیم گیری در مورد آن را برای بازیگران داخلی و خارجی سخت کرده است. بهره گیری حکومت از پرونده القاعده در طول سال های گذشته و در ماه های اخیر عامل مهمی برای تردید غربی ها در دست کشیدن از حمایت از علی عبدالله صالح محسوب می شود.
قبایل و رهبران آنها نیز نقش بالایی در یمن دارند و در مقایسه با کشورهای تونس و مصر برای قبایل می توان نقش گسترده و تعیین کننده ای قائل شد. البته در میان قبایل یمن، علی عبدالله صالح طرفداران و مخالفانی دارد و سران قبایل علاوه بر اختلاف در مورد نحوه برخورد با علی عبدالله صالح، اختلافاتی نیز بین خود دارند که به عاملی برای استمرار حکومت و بقای علی عبدالله صالح در پست ریاست جمهوری تبدیل شده است. حمله به کاخ ریاست جمهوری و مجروح کردن علی عبدالله صالح که به خروج وی از کشور و ورود به عربستان برای معالجه انجامید، نشان از رفتار متفاوت قبایل مخالف علی عبدالله صالح در نحوه مبارزه و سرنگونی وی دارد.
در بعد انسانی جمعیت جوان یمن (دو سوم جمعیت یمن کمتر از 24 سال سن دارند) از حیث درآمد سرانه (1100 دلار) در مقایسه با درآمد سرانه کشورهای عرب حوزه خلیج فارس (28000 دلار) فقیرترند و 40 درصد آنها بیکارند و از کل جمعیت یمن 40 درصد با درآمد روزانه کمتر از دو دلار زندگی می کنند. همچنین جوانان
یمنی از حیث میزان باسوادی در مقایسه با کشورهای شمال آفریقا و به ویژه تونس و مصر بسیار بی سوادترند؛‌ به نحوی که براساس برخی آمار نسبت بی سوادی در بین دختران بالای 10 سال نزدیک به 70 درصد و در پسران نزدیک به 27 درصد است. این امر عامل مهمی در اعتراض های این کشور است.
در بعد خارجی قدرت ها و بازیگران خارجی صحنه یمن از جمله ایالات متحده آمریکا و غرب از یک سو و عربستان سعودی و کشورهای شورای همکاری خلیج فارس از سوی دیگر هر یک نسبت به آنچه در یمن اتفاق می افتد دیدگاه خاص خود را دارند، ولی نگرانی از رشد القاعده که هر یک به نوعی پدرخوانده آن محسوب می شوند، نگرانی مشترک آنهاست. البته امنیت ملی عربستان با تهدید مستقیم روبه روست و حضور دولتی دموکراتیک در یمن، مشکلاتی را برای کشور عربستان به همره دارد که در موارد قبلی و موارد احتمالی بعدی (به جز بحرین) کمتر این میزان تهدید را برای این کشور به همراه داشته و دارد. در هر صورت هر دو طرف غربی و عربی از تحولات یمن خشنود نیستند ولی با توجه به حضور مردم در خیابان ها و میادین شهرهای بزرگ یمن به دنبال آن هستند که انتقال قدرت به نحو آرام و بدون کمترین تنشی از علی عبدالله صالح به مجموعه دیگری در داخل ارتش منتقل شود تا تغییر ژرفی روی ندهد و صرفاً رئیس جمهوری در یک فرایند آرام قدرت را ترک کند و یک مجموعه قوی که مخالفان نیز در آن سهمی دارند زمینه را برای استمرار حومت یمن به دور از تقسیم یا روی کار آمدن مجموعه هایی که خواهان تغییرات عمیق هستند، فراهم کنند. این وضعیت البته با مخالفت علی عبدالله صالح و طرفدارانش از یک سو و مردم و مخالفان وی در احزاب و قبایل و حتی ارتش روبه روست.
فقر، بی سوادی، سلاح و عوامل واگرایی در داخل یمن هرگاه با احتمال حضور القاعده همراه شود، تصور سیاهی را از آینده کشور یمن ترسیم خواهد کرد؛ از سوی دیگر آنچه در لیبی اتفاق افتاد و نقشی که حکومت و قدرت های خارجی در تحولات آن کشور ایفا کردند و روند مسالمت آمیز مطالبات مردم را به مداخله نظامی ناتو و روش های خشونت بار تغییر دادند و تحولات مصر و مطالبات جدید مردم آن کشور، پرونده یمن را با سؤال های متعددی روبه رو ساخته و بر پیچیدگی آن افزوده است. در بعد خارجی قدرت های خارجی را که در دو پرونده گذشته غافلگیر شده بودند و البته مسیرهای متفاوت را در برخورد با تونس و مصر برگزیده بودند، دچار تردید کرد و با آمادگی بیشتر و به صورت فعال تری در صحنه داخلی یمن حاضر شدند و موضع خود را از حمایت صرف از دیکتاتورها یا رضایت به رفتن فوری آنها تغییر دادند و پرونده یمن را با پیچیدگی بیشتری رو به رو ساختند؛ به نحوی که امروز نمی توان تفاوت ویژه ای بین رهبران حکومتی و برخی رهبران مخالف تازه جدا شده از حکومت قائل شد و نسبت هر یک از آنها با خواسته های حقیقی مردم روشن نیست و یا به روشنی این رابطه در پرونده های قبلی در تونس و مصر یا پرونده های جاری در لیبی و بحرین نیست.

گذری بر زندگی علی عبدالله صالح
پایان روزهای خوش

علی عبدالله صالح - رئیس جمهور یمن - در حالی در 21 مارس 1942 در روستای خانه سرخ از روستاهای استان صنعا به دنیا آمد که هنوز پادشاه به عنوان رهبر سیاسی - وی را امام یمن می خوانند - در این کشور حاکمیت داشت. صالح بعد از گذراندن تحصیلات ابتدایی و ورود به دوران جوانی برای گذراندن زندگی و ادامه تحصیل وارد ارتش یمن شد و بعد از گذراندن دو سال دوره نظامی به درجه ستوان دومی رسید. سال های ابتدایی حضور وی در ارتش همراه شد با کودتای 1962 و سقوط پادشاه یمن که صالح در جریان طراحی و اجرای آن دست داشت. بعد از سقوط پادشاه یمن، صالح به عنوان فرمانده در بخش های مختلف در ارتش یمن به خدمت خود ادامه داد تا اینکه در سال 1977 از سوی حسین ابن احمد القشمی - رئیس جمهور وقت یمن شمالی - به عنوان فرماندار نظامی تعز منصوب شد اما مدتی چند از انتصاب وی به این مقام نگذشته بود که القشمی در ژوئن 1978 ترور شد و صالح به عنوان یکی از اعضای چهار نفره ریاست جمهوری موقت یمن شمالی و معاونت فرماندهی ستاد کل این کشور قرار گرفت. یک ماه بعد از این جریان، پارلمان یمن شمالی طی حکمی صالح را به عنوان رئیس جمهور کشور عربی یمن (یمن شمالی) برگزید و در ضمن فرماندهی کل نیروهای مسلح یمن را نیز به وی واگذار کرد. صالح مدت 12 سال رئیس جمهور یمن شمالی بود تا اینکه به دنبال اتحاد دو یمن شمالی و جنوبی در سال 1990 به ریاست جمهوری کشور متحد یمن رسید. صالح بعد از 21 سال حاکمیت به دنبال آغاز بهار عربی در اوایل سال 2011 خاورمیانه، جزو اولین رهبرانی بود که مورد خشم عمومی واقع شد و مردم برای پایان دادن به حکومت وی به خیابان ها ریختند اما صالح برخلاف بن علی و حسنی مبارک هنوز تسلیم خواسته مردم نشده و اگر چه در جریان حمله به مسجد ریاست جمهوری دچار جراحت و سوختگی عمیق شد ولی همچنان از واگذاری قدرت خودداری می کند.
منبع: همشهری دیپلماتیک ش 48